بیوگرافی الپاچینو
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بیوگرافی الپاچینو
نوشته شده در
بازدید : 251
نویسنده : hamed

 

 
جزو معدود بازيگراني است که با گذشت زمان،ستاره اقبالش همچنان مي درخشد و از اين روست که آل پاچينو شدن کار چندان آساني نيست.در سينماي جهان فقط يک پاچينو وجود دارد و به جرات مي توان گفت که شايد هرگز تکرار نشود.
آلفردو پاچينو در 25 آوريل 1940 در محله فقير نشين هالم نيويورک به دنيا آمد، دوساله بود که والدينش از هم جدا شدند و به اتفاق مادر و مادر بزرگش به منطقه برانکس نقل مکان کرد.آنقدر عزيز دردانه بود که تا هفت سالگي پا از در خانه بيرون نگذاشته بود، مبادا که چشم بخورد! اين يک سنت مذهبي و قديميه ايتالياييست که به فرزندان پسر اهميت خاصي ميدهند و ريشه اش در فرهنگ باستاني رومي لاتين است ( هر پسر بچه اي بلقوه يک سلحشور و يک رزم آور وطن پرست است که ميبايست پس از رسيدن به سن بلوغ وظيفه ي پاسداري از مرزهاي امپراطوري را به عهده بگيرد.). پدرش يک مهاجر ايتاليايي بود و عقيده مذهبي در خانواده ي آنها ريشه داشت.مهاجرت به آمريکا هم براي نسل اول مهاجران به معناي امريکايي شدن نبود.آنها همچنان در باورهاي سرزمين مادري خويش زندگي ميکردند، و حداقل به اندازه سن يک نسل وقت لازم بود تا با بتوانند با هويت جديدشان زندگي کنند...

دنياي نمايش از همان ابتدا براي آلفردو جاذبه اي مرموز داشت. ورود به اين عالم شبيه کشف سرزمين عجايبي بود که در هر گوشه ي ان موجودي خيالي آرميده بود. او به همراه مادرش شبهاي زيادي را به ديدن اين سرزمين عجايب رفت و با قهرمانان روياييش همذات پنداري کرد،تفريح ديگرش هم تعريف اين داستانها به شکل اغراق شده براي مادر بزرگش بود...و وقتي بزرگتر شد در حياط مدرسه براي همشاگرديهايش معرکه ميگرفت و به شيوه ي بداهه نمايش اجرا ميکرد! معلمها هم که پي به استعدادش برده بودند براي اجراي چند نميايش مذهبي در مدرسه انتخابش کردند و اين اولين تجربه آل بر روي صحنه بود!

ديدن نمايش مرغ در يايي اثر چخوف در چهارده سالگي براي او تجربه اي شگفت بود.اين اجرا را در تئاتر السمر در منطقه برانکس ديد و همان دم تصميم گرفت که براي ادامه تحصيل به دبيرستان هنرهاي نمايشي نقل مکان کند، اما بخت يارش نبود چرا که زبان انگليسيش تعريفي نداشت. سرانجام سه سال بعد که از دبيرستان در آمد دوران آوارگي آل آغاز شد...کارهاي مختلفي را تجربه کرد از دربان سالن نمايش گرفته تا مامور وصول نامه و نگهباني ساختمان...

دوران در به دري چند سالي ادامه يافت، او از کاري به کار ديگر ميرفت و اميد داشت با جمع آوري پول بتواند وارد مدرسه بازيگري شود، اما هميشه اوضاع بر وفق مراد نبود. در فاصله پيدا کردن دو شغل گاه ميشد که بيکار ميماند و جوانان شرور محله هارلم بدشان نمي امد پاي او را به کراهيا خلاف بکشانند. يک بار پليس او را به جرم حمل اسلحه غير مجاز دستگير کرد و آل سه روز زنداني شد. واقعه دردناک بعدي مرگ مادرش بود که دلبستگي عميقي به وي داشت و باعث شد که مدتي در اسايشگاه رواني بستري شود: (( آن چنان ضربه سهمگين بود که ديگر نميخواستم در زندگي دلبسته زني ديگر شوم!))

پس از مرگ مادر تمام وقت خود را صرف نمايش کرد، براي تجديد روحيه اش دو نمايش شاد براي کودکان اجرا کرد: جک و لوبياي سحر اميز و ماجراهاي خيز بلند سر انجام موفق شد پول لازم براي ثبت نام در مدرسه بازيگري هربرت برگهوف را به دست بياورد. آنجا زير نظر چارلز لاتن آموزش خود را به عنوان يک بازيگر اماتور آغاز کرد. آل اکنون 22 سال داشت و ميبايست 4 سال تجربه ي صحنه اي کسب کند تا بتواند در معروفترين مدرسه بازيگر نيويورک، يعني اکتورز استوديو، نام نويسي کند...

ورود او به عرصه بازيگري را بايد سال 1969 دانست.پاچينو در اين سال در فيلم«ناتالي و من» بازي کرد و دو سال پس از آن نيز ايفاي نقشي در «وحشت در نيلي پارک» را پذيرفت.اما بازي در اين دو فيلم هرگز او را راضي نکرد تا اينکه فرانسيس فورد کاپولا تصميم به ساخت يکي از شاهکارهاي تاريخ سينما يعني فيلم« پدرخوانده »گرفت،نقش مايکل کورلئونه به او واگذار شد.رابرت ردفورد و جک نيکلسون و ...جمعي ديگر از بازيگران معروف سينما مورد آزمايش قرار گرفتند اما کاپولا فقط يک نفر را مي خواست و آن شخص کسي نبود جز پاچينوي کبير.(اي ول بابا سيسيلي!!!)

بازي بي عيب و نقص او در پدر خوانده همگان را مات و مهبوت ساخت و آغاز خوبي براي وي بود.پاچينو براي اين فيلم نامزد دريافت اسکار بهترين بازيگر نقش مکمل مرد شد که البته هرگز به آن نرسيد.در سال 1973 او در فيلم هاي «مترسک» و «سرپيکو» بازي کرد.در مترسک نقش آدمي سرگشته را داشت که در پي هويت خويش است و در سرپيکو نيز يک پاچينوي تمام عيار بود.وي در اين فيلم نقش «فرانک سرپيکو» افسر پليسي را بازي کرد که فساد افسران مافوق خود را افشا مي کند.پاچينو در همان سال بار ديگر نامزد دريافت اسکار شد اما باز هم اين جايزه نصيبش نشد.اما منتقدان،جايزه گلدن گلاب را به سبب بازي در سرپيکو به وي اهدا کردند.از ديگر بازي هاي چشمگير پاچينو مي توان به حضورش در فيلم هاي« پدرخوانده 2» (1974)،«بعد از ظهر سگي»(1975) و «عدالت براي همه»(1979) اشاره کرد.پاچينو براي بازي در همه اين فيلم ها نامزد اسکار شد ولي مورد بي مهري اعضاي اسکار قرار گرفت.او مي گويد:«من براي اسکار بازي نمي کنم،چون بازيگري عشق من است،عشقي که هرگز نمي توانم رهايش کنم».او براي بازي در فيلم هايي چون کرايمر عليه کرايمر(1979)،اينک آخرالزمان،متولد چهارم جولاي(1989) براي بازي دعوت شد ولي او قبول نکرد.هنگامي که کاپولا براي فيلم اينک آخرالزمان او را دعوت کرد،پاچينو در يک جمله پاسخ منفي به او داد:«من به تو به جنگ نخواهم آمد».دهه 90 را براي بايد دهه نويني براي پاچين دانست،زيرا او که پس از بازي در فيلم« انقلاب»(1985) مبتلا به ذات الريه شده و مدت چهار سال نيز از عالم سينما دور مانده بود در فيلم« درياي عشق»(1989) بار ديگر خوش درخشيد.از فيلم هاي معروف او در اين دهه مي توان به« ديک تريسي»،«پدرخوانده »3(1990)،«فرانکي و جاني»(1991)،«گلن گري گلنراس»(1992)،«راه کارليتو»(1993)،«التهاب»(1995)،«تالار شهر»(1996)،«وکيل مدافع شيطان»،«دني براسکو»(1997) و فيلم« خودي»(1998) اشاره کرد.اما برترين فيلم او در اين دهه،«بوي خوش زن» در سال 1992 مي باشد که جايزه اسکار را برايش به ارمغان آورد.او در اين فيلم ايفاگر نقش مرد نابينايي بود که عشق به همنوع را به بهترين شکل ممکن بيان مي کند.علاوه بر جايزه اسکار، جايزه گلدن گلاب نيز براي اين فيلم از سوي منتقدان، به او اعطا شد.زماني که نقش شيطان در فيلم «وکيل مدافع شيطان» (1997) را ايفا کرد،همه بزرگان ،نامداران،تماشاگران سينما و مردم عادي او را نابغه خواندند.در سال 1996 از سوي انجمن «گوتام» جايزه ويژه يک عمر فعاليت هنري نصيبش شد و پش از آن نيز از سوي فستيوال بين المللي فيلم سن سباستين اسپانيا،جايزه مشابهي به او اهدا شد.او در سال 2002 در فيلم« بي خوابي» نقش يک کاراگاه را بازي کرد که در تعقيب يک قاتل حرفه اي است.«تاجر ونيزي»(2004) را بايد بهترين فيلم او از سال 2000 به بعد دانست.پاچينو آنقدر استادانه در اين فيلم بازي کرد که اگر خود ويليام شکسپير زنده بود انگشت به دهان مي ماند.کمتر بازيگري در سينماي جهان مي توان سراغ گرفت که نظير پاچينو قدرت بازي با چشم را داشته باشد.چشمان پاچين انگار حرف مي زنند و مي توان برق خاصي را در ديدگان وي احساس کرد.اين يکي از امتيازات منحصر به فرد او است و فيلم پدرخوانده 2 اوج بازي وي با چشمهايش به شمار مي رود. پاچينو يکي از گنجينه هاي دنياي بازيگري است و بازي او مي تواند به راحتي از شکلي به شکل ديگر در بيايد.» . وي هم اکنون مشغول بازي در فيلم «88 دقيقه» به کارگرداني جان آونت در ژانري درام جنايي است. پاچينو در اين فيلم در نقش پورفسوري ظاهر مي‌شود که نامه‌اي تهديد آميز مبني بر اينکه تنها 88 دقيقه زنده است را دريافت مي‌کند.

پاچينو در بازيگري داراي سبک ويژه اي است و به واقع سرشار از استعداد است و به خوبي مي تواند ايفاگر هر نقشي باشد.نکته برجسته در بيشتر بازي هاي او اين است که مخاطب را با خود همراه مي سازد.فرانسيس فورد کاپولا درباره او مي گويد:«اگر کارگردان نمي شدم دوست داشتم يک پاچينو بودم».صداي گرم و دلنشين او در بازي به پاچينو کمک فراواني مي کند .گويي اعضاي بدنش همه هنگام بازي واقعا بازيگر هستند.(البته نبايد صداي دوبلور اين بازيگر که به نظرم آقاي خسرو خسرو شاهي است را فراموش کنيم.ايشان نيز در معرفي آل پاچينو در دوبله به زبان فارسي و حس گرفتن هاي به جا زحمت هاي فراواني کشيده اند.از همين جا از ايشان تشکر مي کنيم و به ايشان خسته نباشيد مي گوئيم).در ميان ستاره هاي هاليوود،بازيگران انگشت شماري چون مارلون براندو و.... مي توان يافت که صدايي مانند او داشته باشند.پاچينو تاکنون ازدواج نکرده است اما دخترخوانده اي به نام جولي دارد و اين دو(سينما و جولي) دو عشق آلفردو هستند.(فکر مي کنم در مخمصه هم به زندگي شخصي اش هم اشاره شده بود.آنجا هم دختر خوانده داشت و کارش و دخترخوانده اش را بسيار دوست داشت).

آل پاچينو در زندگي شخصي خود چيزي براي مخفي کردن ندارد و شايد به همين دليل نزد مطبوعات و روزنامه نگاران از محبوبيت ويژه اي برخوردار است.او انساني وارسته و درستکار است که همواره تلاش دارد به همنوعان خود،آن هم به هر شکل ممکن کمک نمايد و همين موضوع سبب شده تا وي دوست داشتني باشد.او به دوران ميانسالي پاي گذاشته است و همگان منتظرند تا آل پاچينوي ديگري ظهور کند.آيا چنين چيزي ممکن است؟

و ...
 

فيلمشناسي (بازيگر):

من ناتالي (فرد كوبي، 1969) * بازي خوب

وحشت در نيدل پارك (جري شانزبرگ، 1971) * بازي خوب

پدرخوانده1 (فرانسيس فورد كاپولا،1972) * بازي فوق العاده زيبا

مترسك (جري شانزبرگ، 1973) * بازي خيلي خوب

سرپيكو (سيدني پولاك ،1973)* بازي فوق العاده زيبا

پدرخوانده2 (فرانسيس فوردكاپولا، 1974) * بازي فوق العاده زيبا

بعدازظهر سگي (سيدني لومت، 1975) * بازي فوق العاده زيبا

بابي ديرفيلد (سيدني پولاک، 1977) * بازي خوب

و عدالت براي همه (نورمن جيسون، 1979) * بازي خيلي خوب

پرسه زني (ويليام فردكين،1980) * بازي خوب

نويسنده! نويسنده (آرتور هيلز، 1982) * بازي خوب

صورت زخمي (برايان دي پالما، 1983) * بازي فوق العاده زيبا

انقلاب (هيو هادسن، 1985) * بازي خوب

درياي عشق (هرالد بكر، 1989) * بازي خوب

ديك تريسي (وارن بيتي، 1990) * بازي فوق العاده

ننگ محلي (آل پاچينو _ ديويد ويلر، 1990) * بازي خوب

پدرخوانده3 (فرانسيس فورد كاپولا، 1990) * بازي فوق العاده زيبا

فرانکي و جاني (گري مارشال، 1991) * بازي خوب

گلن گري گلن راس (جيمز فولي، 1992) * بازي خيلي خوب

عطر خوش زن (مارتين برست، 1992) * بازي فوق العاده زيبا

راه كارليتو (برايان دي پالما، 1993) *بازي فوق العاده

مخمصه (مايكل مان، 1994) * بازي فوق العاده

25 سنت ( جيمز فوليه، 1995) * بازي خوب

شهرداري (هرالد بكر،1996) * بازي خيلي خوب

در جستجوي ريچارد (آل پاچينو، 1996) * بازي خوب

داني براسكو (مايك نيوئل، 1997) * بازي فوق العاده

وكيل مدافع شيطان ( تيلور هاکفورد، 1997) * بازي فوق العاده زيبا

خودي (مايكل مان، 1999) * بازي خيلي خوب

هر يكشنبه موعود (اليور استون، 1999 ) * بازي خوب

مردمي که من مي شناختم (دانيل آلگرانت، 2002) * بازي خوب

کافه چيني ها ( آل پاچينو،2000) * بازي خوب

بي خوابي (كريستوفر نولان، 2002) * بازي خيلي خوب

سيمونه (اندرو نيکول،2002) * بازي خوب

گيگلي (مارتين برست، 2003) * بازي خوب

فرشته ها در آمريکا ( ميک نيکولاس، 2003) * بازي فوق العاده

تازه کار ( روجر دونالدسون،2003) * بازي خوب

تاجر ونيزي (مايكل راد فورد،2004) * بازي خيلي خوب

دو نفر براي پول ( د.جي.کاريسو، 2005) * بازي خوب

88دقيقه (جان آونت، 2005)- در حال ساخت

و...
 

فيلمشناسي (کارگرداني):

ننگ محلي (???0)

در جستجوي ريچارد ( 1996)

کافه چيني ها (2000)
 

فيلمشناسي (تهيه کنندگي):

ننگ محلي (1990)

در جستجوي ريچارد ( 1996)
 

فيلمشناسي (نويسندگي):

در جستجوي ريچارد ( 1996)
 

جوايز و افتخارات:
 

نامزد اسكار: پدرخوانده1 (1972)، سرپيكو (1973)، پدرخوانده2 (1974)، بعدازظهر سگي (1975)، عدالت براي همه (1979)، ديك تريسي (1990)، گلن گري گلن راس (1992)، بوي خوش زن (1992 )

برنده اسکار : بوي خوش زن (1992 )

نامزد گلدن گلوب: پدرخوانده1 (1972)، سرپيكو (1973)، پدرخوانده2 (1974)، بعدازظهر سگي (1975)، بابي ديرفيلد (1977)، عدالت براي همه (1979)، نويسنده! نويسنده (1982)، صورت زخمي (1983)، درياي عشق (1989) ، ديك تريسي (1990)، پدرخوانده3 (1990) ، بوي خوش زن (1992 )، فرشته ها در آمريکا ( 2003)

برنده گلدن گلوب: سرپيكو (1973)، بوي خوش زن (1992 )، فرشته ها در آمريکا ( 2003)

برنده امي: فرشته ها در آمريکا ( 2003)

برنده بافتا: بعدازظهر سگي (1975)

سن سپاستين: بعدازظهر سگي (1975)

جايزه (اوبي) بهترين بازيگر سال براي بازي در نمايش سرخپوستي که برانکس را ميخواهد

جايزه ( توني) بهترين بازيگر نقش دوم سال ، جايزه دراما دسک (Dram desk) و جايزه ي Theatre world براي بازي در نمايش آيا ببر کروات ميزند؟ و نمايش آموزش اصلي پاولو هامل

جايزه ي Gotham براي يک عمر خدمات فرهنگي.جايزه ي اتحاديه ي کارگردانهاي امريکا براي کارگرداني فيلم در جستجوي ريچارد

جايزه انجمن منتقدان بوستون به عنوان بهترين بازيگر سال براي داني براسکو

و ...
 

بعضي از بهترين صحنه هاي بازي آل پاچينو در فيلمهايش
 

صورت زخمي: وقتي توني مثل يك حيوان به دام افتاده در سکانس آخر فيلم داد ميزند و رجز ميخواند و آب دهانش بيرون ميپاشد.

پدرخوانده 3: صحنه اي كه باز در اواخر فيلم ميخواهند مايكل پير رابكشند اما عوضش دختر بيگناهش كشته ميشود و مايكل روي پله هاي جلوي سالن نمايش مينشيند دختر مرده اش را بغل ميكند و نعره ميزند.

بي خوابي: وقتي پاچينو بعد از اين همه سال بازيگري در سکانس آخر بيخوابي در برابر چشمهاي دختر تير ميخورد و دارد ميميرد اما دلش خوش است كه در اين سرزمين مه گرفته بالاخره توانسته شيطان را از وجودش بيرون براند حالا در چهره اش غير خستگي و بيخوابي چيزهاي ديگري هم به چشم ميخورند رضايت و رهايي پيش از مرگ.

بعد ازظهر نحس: در جايي از فيلم پاچينو در نقش ساني با آن چهره ي زيبا و بچه گانه مامور پليس را صدا ميزند و زخمش را به آنها نشان ميدهد درست مثل بچه هايي كه پدرشان را صدا ميزنند تا به پدرشان بگويند كه چرا درست و حسابي مواظبشان نبوده تا دستشان"اوف" نشود.

دني براسكو: لفتي پير ديگر كارش تمام است سکانسهاي آخر فيلم است و پسر خوانده اش خائن از كار در آمده و هر لحظه منتظر است كه به دليل خيانت پسر كار خودش ساخته شود . اين است كه روي صندلي مينشيند و راز بقا نگاه ميكند . بعد تلفن زنگ ميزند و جواب ميدهد و گوشي را كه مي گذارد بلند ميشود برود جايي كه قرار است كارش ساخته شود . خستگي از سرو رويش ميبارد ميرود سراغ يك كشو و وسايل شخصي از جمله گردنبندش را باز ميكند و داخل آن ميگذارد . آن وقت با زنش خداحافظي ميكند البته به او نميگويد دارد كجا ميرود و پيغام مهربانانه اي هم براي آن پسر خوانده خائن ميگذارد و آن وقت در را باز ميكند كه برود ؛ اما درست در همين لحظه است كه بر ميگردد و نگاهي آرام و پر از حسرت به آكواريوم گوشه ي راهروي خانه مي اندازد پاچينو درست همين جاست كه طلوع ميكند اين نگاه به آكواريوم هم از همان صحنه هايي است كه معلوم نيست آل في البداهه انجام داده يا برايش نوشته اند به هرحال استاد كل اين سکانس را عالي اجرا كرده است.

مخمصه: آخرهاي فيلم است و پاچينو در باند آن فرودگاه تاريك نفس نفس ميزند و پي مجرم ميگردد كه ميخواهد با تير بزندش. حالت چهرهي پاچينو در اين صحنه وجه ديگري از پرسوناي سينمايي او را نشانمان ميدهد . اينكه اين آدم خسته و درمانده در عين حال چقدر دلش ميخواهد زنده بماند.

بوي خوش زن: ولي دو صحنه اين فيلم واقعا شاهکاره ...يکي تانگو رقصيدن آل .. و ديگري فِراري روندن آل پاچينو که واقعا دو تا از بياد ماندني ترين صحنه هاي تاريخ سينما هست ....... بخصوص اولي که واقعا خيره کننده است ........

وکيل مدافع شيطان: صحنه هاي آخر فيلم که آل پاچينو و کيانو ريوز که با هم به بحث درباره شيطان ميکنند. رقصيدن در آن سالن و خنده هاي زيباي آل پاچينو.

و...
 

اعترافها و ديدگاه هاي پاچينو
 

نگاه به خود : اولين بار که خودم را روي پرده ديدم، احساس غريبي داشتم، حس ميکردم نمايشي در کار نيست، همه چيز واقعي به نظر ميرسيد، او (خودم) چقدر تنها بود.بعد از آن به خودم گفتم اگر در ذهنيات شخصيم غرق شوم ،فيلم را فراموش خوهم کرد، پس به او ( خودم) به عنوان يک بازيگر نگاه کردم. چقدر تلاش ميکرد طبيعي به نظر آيد! بعد احساس کردم او فرد ديگريست...

شور بازي : بازيگري براي من مثل يک جستجوي مداوم است،جستجو براي يافتن چيزي که به شوقم مي آورد!

غريزه و انتخاب نقش: بيشتر بازيگرها به شکل غريزي به انتخاب نقش ميپردازنداما در طي سالها ميفهمند که مردم چه توقعي دارند،گاه ممکن است انتخابي براي بازيگر بکنند که حق او نيست . بازيگر بايد خيلي مراقب باشد تا نقشي را فقط به صرف خواست مردم بازي نکند.

ساخت شخصيت ( مايکل در پدر خوانده): در اعماق اين شخصيت يک حس ستيزه جويانه و قابل بحث وجود داشت ، حسي که باعث ميشد چشم بر همه چيز ببند و بگويد: ((اين راه شخصي من است)) مشکل او اين بود که از جانب زادگاه مادريش ، ايتاليا، حمايت واقعي نميشد و همچنين از جانب پدرش.بنابر اين يکسره تسليم خواست دروني اش بود.او تجسم يک شخيت منزوي و خود کامه است. وقتي ميخواستم اين نقش را بازي کنم هيچ چيز برايم روشن نبود،بر خلاف بزرگتر ،ساني، که حضور بروني و فيزيکي شديدي داشت ، مايکي پر از تناقضهاي دروني و عواطف نا شناخته اي بود که مي بايست کم کم انها را کشف ميکردم. کار پيچيده اي بود.

خاطرات جواني: مادرم سالها پيش وقتي هنوز خيلي جوان بودم، مرا به ديدن فيلمهاي بسيار خوبي ميبرد.اولين خاطاتم از ديدن بازيهاي همفري بوگارت،کري گرانت و گري کوپر است و بعد از آن مارلون براندو و جيمز دين به يادم مي آيد.يادم است آن وقتها صحبت از بازي پل ميوني در ((صورت زخمي)) بود. اولين بار که آن را ديدم زماني بود که داشتيم نمايشي از برشت اجرا ميکرديم.برشت شيفته ي فيلمهاي گنگستري دهه 1930 بود.فيلمهايي چون(( سزار کوچک، دشمن مردم)) و شخصيت جيمز کانگي که گنگستر معروف آن دهه بود.او نمايش (( سقوط مقاوت ناپذير آرتور اويي)) را تحت تاثير فضاي ان دوران نوشت.يادم است وقتي بازي پل ميوني را ديدم چنان تحت تاثير واقع شدم که خواستم عينا آن را کپي کنم.

مارلون براندو : وقتي قرار شد با براندو ((در پدر خوانده)) کار کنم ، طبيعي بود که اعصابم تحريک شود.ميخواستم اجرايي متمايز ارائه دهم!فکر ميکنم که او موقعيت بازيگر جوان و بي تجربه اي مثل من را فهميده بود.رفتاري بسيار همدلانه داشت، با مهرباني و تفاهم.

حرفه اي بودن: در دنيايي که احساس ميکنيد هميشه در حال توليد هستيد،حرفه اي به حساب مي آييد.اين اقبال شماست که ميتوانيد خودتان را در نقش مطلوبتان تکرار کنيد،چون هميشه در ليست فراخواندگان هستيد!!

آرزو: انسان مايل است به چيزي برسد که او و زندگي خودش را تغيير دهد.براي من که در ميانسالي هستم آرزو چيزيست که نبايد به آن فکر کنم.اما با هر فيلم جديد اين حس در من قوت ميگيرد،يک فيلم نامه جذاب و شش ماه يا يک سالي که بايد براي آن تحقق آن وقت صرف کنم.اول دوست دارم از يک آرزو صحبت کنم، ولي ميبينم آن يکي بدون چندتاي ديگر امکان پذير نيست. آنها در هم تنيده اند، پس زندگي اتفاقي است که در ميان آروزها مي افتد.

و ...

فروش فيلمهاي آل پاچينو
 
 

For the Money ---------------- $17,470,395

The Merchant of Venice ----------------- $3,752,725

Gigli Starkman ---------------- $6,087,542

People I Know ----------------- $121,972

The Recruit ----------------- $52,784,696

Simone ----------------- $9,680,913

Insomnia ----------------- $67,263,182

Any Given Sunday ------------------- $75,530,832

The Insider ------------------ $28,965,197

Devil's Advocate ------------------- $61,007,424

Donnie Brasco ------------------ $41,954,997

Looking for Richard Richard III ----------------- $1,266,417

City Hall ------------------ $20,278,055

Heat ------------------- $67,436,818

Two Bits ------------------- $5,000

Carlito's Way -------------------- $36,516,012

Scent of a Woman -------------------- $63,895,607

Glengarry Glen Ross --------------------- $10,691,523

Frankie & Johnny -------------------- $22,773,535

The Godfather: Part III ------------------ $66,520,529

Dick Tracy ------------------- $103,738,726

Sea of Love -------------------- $58,571,513

Revolution -------------------- $346,761

Scarface ------------------- $44,942,821

Author! Author! -------------------- $13,111,101

Cruising ------------------ $19,784,223

And Justice For All ------------------- $29,000,000

Bobby Deerfield -------------------- $9,300,000

Dog Day Afternoon --------------------- $46,665,856

The Godfather: Part II -------------------- $57,300,000

Serpico -------------------- $27,274,150

The Godfather ------------------- $134,966,411
{www.hamedtak.loxblog.com}

 

 

دانلود بیوگرافی

دانلود بیوگرافی

 





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: